إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلًا
انصاریان
[ولی آگاه باش که] یقیناً تو را بر بندگانم هیچ تسلّطی نیست، و کافی است که پروردگارت نگهبان و کارساز [آنان] باشد.
آیتی
تو را بر بندگان من هيچ تسلطى نباشد و پروردگار تو براى نگهبانيشان كافى است.
بهرام پور
به يقين، تو را بر بندگان [صالح‌] من تسلطى نيست، و كفالت پروردگارت بس است
فولادوند
«در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلطى نيست، و حمايتگرى [چون‌] پروردگارت بس است.»
الهی قمشه‌ای
همانا تو را بر بندگان (خاص) من تسلط نیست و تنها محافظت و نگهبانی خدای تو (ای رسول، از شیطان آنها را) کافی است.
خرمدل
بی‌گمان سلطه‌ای بر بندگان (مخلص و مؤمن) من نخواهی داشت، و همین کافی است که (ایشان در پناه خدایند و) پروردگارت حافظ و پشتیبان (این چنین بندگان) است.
خرمشاهی
بدان که بر بندگان من سلطه نداری و پروردگارت کارسازی را بسنده است‌
مکارم شیرازی
(اما بدان) تو هرگز سلطه‌ای بر بندگان من، نخواهی یافت (و آنها هیچ‌گاه به دام تو گرفتار نمی‌شوند)! همین قدر کافی است که پروردگارت حافظ آنها باشد.»
معزی
همانا بندگان من نیستت بر ایشان فرمانروائیی و بس است پروردگار تو کارگزاری‌
مجتبوی
همانا تو را بر بندگان [ويژه‌] من تسلطى نيست و پروردگار تو [اى پيامبر، براى ايشان‌] كارسازى بسنده است.
صادقی تهرانی
«بی‌گمان برای تو بر بندگان ویژه‌ی من (هیچ‌گونه) سلطه‌ای نیست. و حمایتگری و کارسازی پروردگارت (برای آنان) بس است‌.»
: