فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
انصاریان
پس [این مغرورشدگان به رفاه و خوشی و ناسپاسان در برابر نعمت] گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما، دوری و فاصله انداز. [این را درخواست کردند تا تهیدستان و پا برهنگان نتوانند در کنار آنان سفر کنند]، و [این گونه آنان] بر خودشان ستم کردند، پس ما آنان را داستان هایی [برای عبرت آیندگان] قرار دادیم و جمعشان را به شدت متلاشی و تار و مار کردیم، همانا در این [سرگذشت ها] برای هر صبرکننده سپاس گزاری عبرت هاست
آیتی
بر خويشتن ستم كردند و گفتند: اى پروردگار ما، منزلگاههاى ما را از هم دور گردان. ما نيز افسانه روزگارشان گردانيديم و سخت پراكندهشان ساختيم و در اين عبرتهاست براى شكيبايان سپاسگزار.
بهرام پور
ولى [اين مردم ناسپاس] گفتند: پروردگارا! ميان سفرهايمان دورى افكن [تا درويش و غنى متمايز شوند]، و بر خويشتن ستم كردند پس آنها را افسانههايى [عبرتآموز] گردانيديم، و سخت تار و مارشان كرديم. قطعا در اين [ماجرا] براى هر صبر پيشهى سپاسگزارى عبرتهاست
فولادوند
تا گفتند: «پروردگارا، ميان [منزلهاى] سفرهايمان فاصله انداز.» و بر خويشتن ستم كردند. پس آنها را [براى آيندگان، موضوع] حكايتها گردانيديم، و سخت تارومارشان كرديم؛ قطعاً در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست.
الهی قمشهای
باز آنها گفتند: بار الها، سفرهای ما را دور و دراز گردان، و (به این تقاضای بیجا) بر خویش ستم کردند، ما هم آنها را داستانها و مثلهای عبرت آموز کردیم و به کلی متفرق و پراکنده ساختیم. در این عقوبت برای مردمان پر صبر و شکر آیاتی (از عبرت و حکمت) آشکار است.
خرمدل
امّا ایشان (مست و مغرور نعمت و قدرت گشتند و همچون بنیاسرائیل از خوشیها سیر شدند و) گفتند: پروردگارا! فاصلههای (منازل) سفرهای ما را زیاد بفرما (تا فقرای بیسروپا نتوانند همچون ما اغنیاء سفر کنند.) و بدین وسیله به خود ستم کردند و (ما چنان زندگانی ایشان را پریشان کردیم و در هم پیچیدیم که) آنان را سخنانی (بر سر زبانها) نمودیم، و سخت متلاشیشان ساختیم (و هر کدام را به گوشهای از جهان پرت کردیم). قطعاً در این سرگذشت، نشانههای عبرت برای همهی شکیبایان سپاسگزار است.
خرمشاهی
پس گفتند پروردگارا بین سفرهای ما فاصله انداز، و بدینسان بر خویشتن ستم کردند، آنگاه همچون افسانهشان گرداندیم و پاره و پراکندهشان ساختیم، بیگمان در این برای هر شکیبای شاکری مایههای عبرت است
مکارم شیرازی
ولی (این ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! و به این طریق) آنها به خویشتن ستم کردند! و ما آنان را داستانهایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم و جمعیّتشان را متلاشی ساختیم؛ در این ماجرا، نشانههای عبرتی برای هر صابر شکرگزار است.
معزی
پس گفتند پروردگارا دوری افکن میان سفرهای ما و ستم کردند خویش را پس گردانیدیمشان داستانهائی و پریشان (پراکنده) ساختیمشان مُنتهای پریشانی را همانا در این است آیتهائی برای هر شکیبائی سپاسگزار
مجتبوی
ولى گفتند: پروردگارا، ميان شهرهاى ما دورى افكن و بر خويشتن ستم كردند. پس آنان را افسانهها و داستانها كرديم و سخت پراكندهشان ساختيم. هر آينه در اين- سرگذشت آنها- براى هر شكيباى سپاسگزارى نشانهها و عبرتهاست.
صادقی تهرانی
پس (از آن) گفتند: «پروردگارمان! میان (جایگاههای) سفرهایمان فاصله بینداز.» و بر خویشتن ستم کردند. پس آنها را (برای آیندگان، نمونهی) حکایتهایی تازه گردانیدیم و به کلی تار و مارشان کردیم. بیچون در این (ماجرا) برای هر شکیبایی بس سپاسگزار نشانههایی است.