الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ
انصاریان
[آتشی] که بر دل ها برآید و چیره شود.
آیتی
كه بر دلها غلبه مى‌يابد.
بهرام پور
آتشى كه بر دل‌ها افتد و زبانه كشد
فولادوند
[آتشى‌] كه به دلها مى‌رسد.
الهی قمشه‌ای
شراره آن بر دلها (ی نا پاک پر از حرص دنیای کافران) شعله‌ور است.
خرمدل
آتشی که (به ژرفای قلبها که کانون کفر و کبر و فسق، و مرکز حبّ ثروت و قدرت و منزلت دنیوی بوده است، فرو می‌رود) و بر دلها مسلّط و چیره می‌شود.
خرمشاهی
همان که بر دلها راه یابد
مکارم شیرازی
آتشی که از دلها سرمی‌زند!
معزی
که چیره گردد بر دلها
مجتبوی
آتشى كه بر دلها برآيد و چيره شود- دلها را فرا گيرد-.
صادقی تهرانی
(آتشی‌) که بر دل‌های آتش‌وار فرو افروزد.
: