فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ
انصاریان
پس موسی عصایش را انداخت، پس به ناگاه اژدهایی آشکار شد.
آیتی
عصايش را انداخت، اژدهايى راستين شد.
بهرام پور
پس عصاى خويش بيفكند كه در دم اژدهايى واقعى شد
فولادوند
پس [موسى‌] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد.
الهی قمشه‌ای
موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید.
خرمدل
پس موسی فوراً عصای خود را بینداخت، به ناگاه به صورت اژدهای آشکاری درآمد (که از حیات کامل برخوردار بود و بدین سو و آن سو می‌خزید و می‌جهید).
خرمشاهی
آنگاه عصایش را در انداخت و ناگهان به صورت اژدهایی آشکار درآمد
مکارم شیرازی
(موسی) عصای خود را افکند؛ ناگهان اژدهای آشکاری شد!
معزی
پس بیفکند عصایش را ناگاه آن اژدهائی است آشکار
مجتبوی
پس عصاى خود را بيفكند كه ناگاه اژدهايى هويدا شد
صادقی تهرانی
پس (موسی) عصایش را افکند. سپس به‌ناگاه اژدری آشکارگر است.
: