وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ
انصاریان
و دستش را از گریبانش بیرون کشید که ناگاه دست برای بینندگان سپید و درخشان گشت.
آیتی
و دستش را بيرون آورد، در نظر آنان كه مى‌ديدند سفيد و درخشان بود.
بهرام پور
و دست خود [از گريبان‌] برآورد كه ناگه براى ناظران درخشان گرديد
فولادوند
و دست خود را [از گريبان‌] بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد [و درخشنده‌] بود.
الهی قمشه‌ای
و دست (از گریبان خود) برآورد که ناگاه بینندگان را سپید و رخشان بود.
خرمدل
و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد، به ناگاه بینندگان دیدند که (همچون خورشید، درخشان و) سفید است.
خرمشاهی
و دستش را [از گریبانش‌] بیرون آورد، و ناگهان سپید و درخشان در دید تماشاگران پدیدار شد
مکارم شیرازی
و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد؛ سفید (و درخشان) برای بینندگان بود!
معزی
و برآورد دستش را ناگهان آن پرتوی است برای بینندگان‌
مجتبوی
و دست خويش [از گريبان‌] بيرون آورد، پس آن براى بينندگان سفيد و تابان مى‌نمود.
صادقی تهرانی
و دستش را (از گریبانش بیرون) کشید، پس ناگهان برای تماشاگران سپید و درخشان است.
: